عاطفه حرمت داشتهوش و ذکاتم دست کم گرفته نشده بوداعتمادم به حرف یک زن پا برجا بودشعرم شاید بوی پونه می دادچایی ام دوباره سرد می شدبهار کاش خواب می ماندتو کاش نمی رفتیبرگرد , ...ادامه مطلب
در این آشفته بازار دنیاچه زمانی مثل آب زلال خواهی بودنمی دانمهر روز زخم من عمیق تراردوی من متلاشیو خوابهایم پر کابوسای هر گوشه مجعدت هنرچشمانت شوخای سبب تسکین قدیمی منو درد کنونی ام, ...ادامه مطلب
امشب که مرا در خانه می جوییفردا مرا در خانه فراموش می کنیدریای منسیل و موج و خشمذات توستمنم تکه چوبی شکستهسرگردان تو , ...ادامه مطلب
می دانی دریا؟ همیشه سخت ترین جای کار کجاست؟ یک زخمی بخوری یک جایی بیافتی یک ضربه ناگهانی نوش کنی بعد تظاهر کنی هیچی نشده به روی خودت نیاری بخندی چون مرد هستی و مرام داری, ...ادامه مطلب
می پرسم چرا دردی احساس نمی کنیبه من لبخند می زندمیخواهم بدانم چرا زیاد می خوابدهر چند جوابش را می دانمبه من می خنددانگار ناخدایی است که کشتی اش شکستهاز طوفانی رهیدهمات و گنگ فقط نگاهم می کندنگاهش خسته دستانش سردتر استفردی که در آینه روبرویم هست, ...ادامه مطلب
نه تو آدم قبلی می شوینه منامروز خیلی فکر کردمکارم روز به روز سخت تر خواهد شد گلی تنهاشبانهدر بین خفاشانمثل قبل نخواهد شد , ...ادامه مطلب
به سراغ من اگر می آییگیسوانت را حلقه کنمن زنجیرهایماسارتمزنجیرهای حلقه حلقه شده ام را می پرستم , ...ادامه مطلب
من مرد شهر آفتابمو تو ملکه شهر مننه برای تو پسر کم بودو نه برای من دختردختران دلفریب زیادیبه هر حیله نتوانستند به قلعه رسوخ کنندوقتی تو قلعه بانم بودیمن زخمیاما دوباره بر می خیزمو پرچم را دوباره بر می افرازمچون تو ملکه شهر آفتاب منی , ...ادامه مطلب
همچنان که تاکنون خواسته اماما یک دل سیر بغلت نکرده امشبی را در آغوشم نخفته ایبا آن وصفی که کرده ای... و باز می خواهمتاما می دانمهرگز تو را با دل سیربغل نخواهم کردو شبی را تا صبح قصه ماه را نتوانم گفت..., ...ادامه مطلب
برای چشمهایت چشمهای افسونگرت که لنج ها و کشتی ها در آن گم گشته اند یک مشت بوسه داغ و طولانی افشانده بودم شاید چون مزرعه ای کشتزار بوسه شود من هر صبحگاه در میان صدفهای ساحل در جستجوی بوسه های گرم توام تا بی بهانه جمعشان کنم دریا سخاوتمندتر از آن است که همه می پندارند + نوشته شده در شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 16:52 توسط یاکاموزلی | ,برای,چشمهایت ...ادامه مطلب