می پرسم چرا دردی احساس نمی کنی
به من لبخند می زند
میخواهم بدانم چرا زیاد می خوابد
هر چند جوابش را می دانم
به من می خندد
انگار ناخدایی است که کشتی اش شکسته
از طوفانی رهیده
مات و گنگ فقط نگاهم می کند
نگاهش خسته
دستانش سردتر است
فردی که در آینه روبرویم هست
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 139