به لبو فروش سر کوچه میگویم:
عمو این لبو ها دردم را درمان می کند؟
می خندد و می گوید: برای سینه خوب است
میگویم: پس هر چقدر می شود برایم بده
می پرسد: سینه ات خراب شده؟
با ناله می گویم: خراب خراب
جگرم سوخته است...
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 143
عاطفه حرمت داشت
هوش و ذکاتم دست کم گرفته نشده بود
اعتمادم به حرف یک زن پا برجا بود
شعرم شاید بوی پونه می داد
چایی ام دوباره سرد می شد
بهار کاش خواب می ماند
تو کاش نمی رفتی
برگرد
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 135
در این آشفته بازار دنیا
چه زمانی مثل آب زلال خواهی بود
نمی دانم
هر روز زخم من عمیق تر
اردوی من متلاشی
و خوابهایم پر کابوس
ای هر گوشه مجعدت هنر
چشمانت شوخ
ای سبب تسکین قدیمی من
و درد کنونی ام
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 133
امشب که مرا در خانه می جویی
فردا مرا در خانه فراموش می کنی
دریای من
سیل و موج و خشم
ذات توست
منم تکه چوبی شکسته
سرگردان تو
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 128
می دانی دریا؟
همیشه سخت ترین جای کار کجاست؟
یک زخمی بخوری
یک جایی بیافتی
یک ضربه ناگهانی نوش کنی
بعد تظاهر کنی هیچی نشده
به روی خودت نیاری
بخندی
چون مرد هستی
و مرام داری
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 137
می پرسم چرا دردی احساس نمی کنی
به من لبخند می زند
میخواهم بدانم چرا زیاد می خوابد
هر چند جوابش را می دانم
به من می خندد
انگار ناخدایی است که کشتی اش شکسته
از طوفانی رهیده
مات و گنگ فقط نگاهم می کند
نگاهش خسته
دستانش سردتر است
فردی که در آینه روبرویم هست
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 138
نه تو آدم قبلی می شوی
نه من
امروز خیلی فکر کردم
کارم روز به روز سخت تر خواهد شد
گلی تنها
شبانه
در بین خفاشان
مثل قبل نخواهد شد
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 130
به سراغ من اگر می آیی
گیسوانت را حلقه کن
من زنجیرهایم
اسارتم
زنجیرهای حلقه حلقه شده ام را می پرستم
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 144
من مرد شهر آفتابم
و تو ملکه شهر من
نه برای تو پسر کم بود
و نه برای من دختر
دختران دلفریب زیادی
به هر حیله نتوانستند به قلعه رسوخ کنند
وقتی تو قلعه بانم بودی
من زخمی
اما دوباره بر می خیزم
و پرچم را دوباره بر می افرازم
چون تو ملکه شهر آفتاب منی
یک مشت حرف مفت برای نرگس...
برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 138
همچنان که تاکنون خواسته ام
اما یک دل سیر بغلت نکرده ام
شبی را در آغوشم نخفته ای
با آن وصفی که کرده ای...
و باز می خواهمت
اما می دانم
هرگز تو را با دل سیر
بغل نخواهم کرد
و شبی را تا صبح قصه ماه را نتوانم گفت...
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 125