به لبو فروش سر کوچه میگویم:عمو این لبو ها دردم را درمان می کند؟می خندد و می گوید: برای سینه خوب استمیگویم: پس هر چقدر می شود برایم بدهمی پرسد: سینه ات خراب شده؟با ناله می گویم: خراب خرابجگرم سوخته است... , ...ادامه مطلب
عاطفه حرمت داشتهوش و ذکاتم دست کم گرفته نشده بوداعتمادم به حرف یک زن پا برجا بودشعرم شاید بوی پونه می دادچایی ام دوباره سرد می شدبهار کاش خواب می ماندتو کاش نمی رفتیبرگرد , ...ادامه مطلب
در این آشفته بازار دنیاچه زمانی مثل آب زلال خواهی بودنمی دانمهر روز زخم من عمیق تراردوی من متلاشیو خوابهایم پر کابوسای هر گوشه مجعدت هنرچشمانت شوخای سبب تسکین قدیمی منو درد کنونی ام, ...ادامه مطلب
امشب که مرا در خانه می جوییفردا مرا در خانه فراموش می کنیدریای منسیل و موج و خشمذات توستمنم تکه چوبی شکستهسرگردان تو , ...ادامه مطلب
می دانی دریا؟ همیشه سخت ترین جای کار کجاست؟ یک زخمی بخوری یک جایی بیافتی یک ضربه ناگهانی نوش کنی بعد تظاهر کنی هیچی نشده به روی خودت نیاری بخندی چون مرد هستی و مرام داری, ...ادامه مطلب
می پرسم چرا دردی احساس نمی کنیبه من لبخند می زندمیخواهم بدانم چرا زیاد می خوابدهر چند جوابش را می دانمبه من می خنددانگار ناخدایی است که کشتی اش شکستهاز طوفانی رهیدهمات و گنگ فقط نگاهم می کندنگاهش خسته دستانش سردتر استفردی که در آینه روبرویم هست, ...ادامه مطلب
نه تو آدم قبلی می شوینه منامروز خیلی فکر کردمکارم روز به روز سخت تر خواهد شد گلی تنهاشبانهدر بین خفاشانمثل قبل نخواهد شد , ...ادامه مطلب
به سراغ من اگر می آییگیسوانت را حلقه کنمن زنجیرهایماسارتمزنجیرهای حلقه حلقه شده ام را می پرستم , ...ادامه مطلب
من مرد شهر آفتابمو تو ملکه شهر مننه برای تو پسر کم بودو نه برای من دختردختران دلفریب زیادیبه هر حیله نتوانستند به قلعه رسوخ کنندوقتی تو قلعه بانم بودیمن زخمیاما دوباره بر می خیزمو پرچم را دوباره بر می افرازمچون تو ملکه شهر آفتاب منی , ...ادامه مطلب
همچنان که تاکنون خواسته اماما یک دل سیر بغلت نکرده امشبی را در آغوشم نخفته ایبا آن وصفی که کرده ای... و باز می خواهمتاما می دانمهرگز تو را با دل سیربغل نخواهم کردو شبی را تا صبح قصه ماه را نتوانم گفت..., ...ادامه مطلب
دیشب بیشتر از همیشه عمیق تر احساس کردم تنها هستم بین تن ها اما تنها تو تنها...من تنهاتر و امشب نگرانم سرم درد دارد نمیدانم از صداست.. یا چه سر درد...یا.....درد سر...چه فرقی می کند شب طولانیست...خورشید خواب مانده من نبض شب را خواهم پیمود مثل درگاه کلبه متروک بازو بسته میشوم شاید پندار یک ماهی گم شده چیزی جز برکه بود, ...ادامه مطلب
از امروز روزها یک دقیقه نسبت به دیروز طولانی تر می شوند به این معنی که من یک دقیقه بیشتر دوستت خواهم داشت و نوازشت خواهم کرد, ...ادامه مطلب
پیر شدم...راست گفتی.. از بس با فکرت زندگی کردم و پاییدمت... و تو رهایی میخواستی هیچ تغییری نکردی سرانجام صدای گریه ات مرا به خودم آورد که چگونه چون اشک از چشمت سرازیر می شوم من صدای گریه هایت را شنیدم فهم چیزی سهمناک است نرگس همینگونه دوستت دارم همینگونه دوستت خواهم داشت همینگونه بانوی زیبایم, ...ادامه مطلب
گل گوشه نشین می شود وقتی به باغ در میایی زیبا و باطراوت وقتی عطر تو لای ناخنم گیر می کند گلبرگ تو شبنم می گرید دنبال کدام گل هستی زیره به کرمان بردن؟ , ...ادامه مطلب
شاعر دیوانهای خاموش چشمهایت نگاهت همه شعر غزلها همه کاش, ...ادامه مطلب