عمیق تر
احساس کردم تنها هستم
بین تن ها
اما تنها
تو تنها...من تنهاتر
و امشب نگرانم
سرم درد دارد
نمیدانم از صداست..
یا چه
سر درد...یا.....درد سر...چه فرقی می کند
شب طولانیست...خورشید خواب مانده
من نبض شب را خواهم پیمود
مثل درگاه کلبه متروک بازو بسته میشوم
شاید پندار یک ماهی گم شده
چیزی جز برکه بود
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 135