برایت شانس آرزو کنم
یکهو پشت یکی از شبدرها کفشدوزکی ببینم
بترسانمت
زیر بوته های تمشک
با تو دراز بکشم و تمشک بخوریم
توی دومان و مه
و از عنکبوتهای بوته ها
بترسانمت
دست در دست تو زیر باران
توی دامنه سر سبز کوه
توی رود باریکی بدویم
شالاپ و شولوپ
تو را از ماهی های کوچک
که سریع از میان پاهایمان رد شدند
بترسانمت
من عاشق صدای جیغ کوتاه تو هستم
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 155