برچسب : کهکشان, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 133 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
نه حال نشستن
نه میشود چشم بست
نه دید
همه درونم ناله میکند
من
به تو مبتلا شده ام
برچسب : راه, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 134 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
چشمهای افسونگرت
که لنج ها و کشتی ها در آن گم گشته اند
یک مشت بوسه داغ و طولانی
افشانده بودم
شاید چون مزرعه ای
کشتزار بوسه شود
من هر صبحگاه
در میان صدفهای ساحل
در جستجوی بوسه های گرم توام
تا بی بهانه
جمعشان کنم
دریا سخاوتمندتر از آن است
که همه می پندارند
برچسب : اولین, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 151 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
و چه می کنی
ولی خودم را خوب میدانم
که با یادت زندگی میکنم...
برچسب : یاد, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 113 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
بدامم تو فکندی
یک مشت حرف مفت برای نرگس...برچسب : نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 140 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
شاخه ها ی خرمای حیاط سر به زیر افکنده اند
قایق های پشت خیابان بغلی کز کرده اند
چند روزی است ماه از پشت دیوار یواش رد می شود
جیرجیرک نمیخواند
هندوانه توی حوض جم نمیخورد
همه دلتنگ تو هستیم...
برچسب : دلتنگی, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 85 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56
شهد به این شیرینی سهم برده
که گلویم را میسوزاند
لبه لب بالای تو در کدام کارگاه آهنگری
چنین تیز گشته
که قلبم را میکاود
لب پایینت پر کدام قو را دارد
که لب بالایم را خواب میکند؟
چند خیال در لبان تو جاری هست؟
چند رویا پنهان؟
چند دسته خوشه
چقدر ابر
برچسب : لبانت, نویسنده : iyakamuzlie بازدید : 110 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:56